کد مطلب:77579 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:105

خطبه 095-وصف خدا و رسول











و من خطبه له علیه السلام

یعنی از خطبه ی امیرالمومنین علیه السلام است:

«الحمد لله الاول فلا شی ء قبله و الاخر فلا شی ء بعده و الظاهر فلا شی ء فوقه و الباطن فلا شی ء دونه.»

یعنی سپاس مختص مر خدائی است كه مبدا و علت جمیع موجودات است، پس چیزی پیش از او نباشد و الا لازم می آید كه او مبدا جمیع نباشد و اما مبدا جمیع است به سبب آنكه سد جمیع انحاء عدم ممكن نشود، مگر به واجب الوجود.

و آخر و غایت و مقصود جمیع است، پس چیزی بعد از او نباشد و الا غایه الغایات نباشد و اما اینكه اوست غایه الغایات به سبب آن است كه كمالی فوق او متصور نیست و هر كمالی رشحی و نمایشی از كمال اوست. و غالب و قاهر بر هر چیزی است، پس چیزی قاهر و غالب بر او نیست. و مقوم مذوت[1] هر چیزی است، پس نیست چیزی نزدیك تر از او.

منها فی ذكر رسول الله صلی الله علیه و آله

یعنی بعضی از آن خطبه است در ذكر رسول خدا صلی الله علیه و آله

«مستقره خیر مستقر. و منبته اشرف منبت.»

یعنی مقر و مرتبه ی پیغمبر در قرب به پروردگار بهترین مرتبه ها است و رستنگاه

[صفحه 491]

او شریف ترین منبتها است، زیرا كه انسان كامل در اولی مرتبه ی ابداع است كه نور نبوت ختمیه است، چنانكه در خصال است كه جابر بن عبدالله گفت كه سوال كردم از رسول خدا صلی الله علیه و آله كه اول چیزی كه او را خدا خلق كرد چه چیز بود؟ پس رسول خدا صلی الله علیه و آله گفت: نور پیغمبر شما ای جابر، پس خلق كرد از آن نور هر چیز را، پس برپا داشت پیش روی خود در مقام قرب، ([2] آن قدری كه می خواست، پس گردانید بر چهار قسم، پس خلق كرد عرش را از قسمی و كرسی را از قسمی و حمله ی عرش را از قسمی و خزنه ی كرسی را از قسمی و برپا داشت قسم چهارم را در مقام خوف آن قدری كه می خواست، پس گردانید به چهار جزء، پس خلق كرد ملائكه را از جزئی و آفتاب و ماه را از جزئی و علم و حلم را از جزئی و عصمت و توفیق را از جزئی و برپا داشت جزء چهارم را در مقام حیاء به آن قدری كه می خواست، پس نگاه كرد به سوی او به چشم هیبت، پس مترشح و پاره پاره شد آن نور و متقاطر گردید از او صد و بیست و چهار هزار قطره، پس خلق كرد از هر قطره روح پیغمبری و رسولی را، پس نفس زدند ارواح انبیا، پس خلق كرد خدا از انفاس ایشان، ارواح اولیا و شهدا و صلحا را. و اما منبت آن نبات الهی، پس در حرم كبریاء و فضا و مشیت خدا و در مقام او ادنی است، زیرا كه روح مطهر او اول وجود مقید و عقل اول است كه بلا واسطه و فاصله ناشی است از عالم مشیت و ابداع كه وجود منبسط و نفس رحمانی و عماء و مقام «او ادنی» است چنانكه در ترجمه ی خطبه ی اول شرح یافت.

«فی معادن الكرامه و مماهد السلامه.»

یعنی منبت او در معدن كرامت است، زیرا كه از معادن عقلیه ی روحانیه كه معدن جواهر علمند خلق شده است و در مهادها و فراشهای سلامت است، زیرا كه از عالم جبروت و مبرا از جمیع نقایص و عیوب است.

«قد صرفت نحوه افئده الابرار و ثنیت الیه ازمه الابصار.»

[صفحه 492]

یعنی به تحقیق كه گردانیده شده است به جانب او روی دلهای نیكوكاران و معطوف به سوی او است مهارهای دیده های اولوالابصار.

«دفن الله به[3] الضغائن و اطفا به النوائر. الف به اخوانا و فرق به اقرانا، اعز به الذله و اذل به العزه. كلامه بیان و صمته لسان.»

یعنی خدای متعال دفن و مستور گردانید به سبب او حقدها و حسدهای جاهلیت را و منتفی ساخت به سبب او عداوتها و فتنه های كفر و ضلالت را و واقع ساخت الفت را در میان برادران دینی و متفرق گردانید[4] همسران در شرك و كفر را كه با هم الفت داشتند و نایاب گردانید به سبب او ذلت و خواری در دین را و ذلیل و خوار ساخت به سبب او عزت دنیویه را، سخن او بیان احكام الله است و خاموشی او زبان پند عباد الله است.

[صفحه 493]


صفحه 491، 492، 493.








    1. مذوت به معنی ذات بخش است.
    2. اصل: در مقام قرب خود.
    3. در هر سه نسخه: دفن به و در همه ی نسخه های دیگر نهج: دفن الله به.
    4. چ: ساخت.